AHGhaznavi



نویسنده : مصطفی مداحی


   همش داریم و همشه داریم یکسری چیز مینویسیم با یک موضوع و محوریت خاص تا خودمون رو محدود کنیم و این ویژگی آدماست که محدود زندگی کنن. حالا زندگی محدود که دست خودمون نیست ولی محدود زندگی کردن که دست خودمونه. نیایم با چند تا انتخاب خاص محدود، محدودش کنیم و نتونیم کامل باشیم. خودمون رو بسته ی یک محفظه ی شخصیتی نکنیم تا مثل میمون توی قفس همه ما رو با انگشت نشون بدن و بگن آره این همون آدمیه که باید توی حصار خودش برای ما ادا در بیاره تا ما توی جهان آزاد اون به خودش و محدودیتاش بخندیم. (خودمون رو محدود نکنیم که برای مثال حیوون در قفس باید حتما پرنده ی بال و پر بسته باشه!)

ادامه مطلب


سلام!

خوبین؟


این پست بی هدف ترین و بی معنا ترین پستیه که تو عمرتون خواهید دید و تنها هدفش اینه که توی آرشیو مطالب وبلاگ کلمه ی "دی" وجود داشته باشه!

اینه که اگه حرف چرت و پرتی زدم شما به چرت و پرتی خودتون ببخشید! نه چی ببخشید اشتباه شد!

ادامه مطلب


به نام خدا


یه وقتایی هست که آدم نمیدونه چه نظری درباره ی چیزی که میدونه بده. یه وقتایی هست که دونستن آدم ندانم کاری هاشو شروع میکنه و دانشش نادون میشه و نادانیتش احساس دانایی میکنه. این زمانا فقط یه نفر میدونه که تو چی میدونی. که البته، تو هیچ وقت نمیتونی بفهمی اون چی میدونه!


ادامه مطلب


یه سری شبا دنبال یه کوچه هایی میگشتم که سر صدایی نباشه ،سال به سال کسی ازش رد نشه،از نور و ماشین و خبری نباشه

تا خودم و خودم خلوت کنیم

اینقد خودم بزنه تو گوشه خودم و ،خودم بغض کنه و دلش بگیره و گریه کنه که خودم و خودم قهر کنیم

البته قهرم کردیم

میدونی چن ماهه خودمو ندیدم؟ جدی جدی قهر کرد رفت

صبا پا میشدیم باهم درد و دل میکردیم صب بخیر میگفتیم، شبا به بی کسی و تنهایی خودمون میخندیدیم و میشدیم همه کسه هم 

نمیدونم چرا رفتکجا رفت.چرا تنهام گذاشت. کلی شبه که صداشو نمیشنوم


نویسنده: مصداق


ادامه مطلب


به نام خدا


سلام!


ایده ی این متنو همین چند وقت پیش دریافت کردم. ولی امروز بعد از زنگ آخر مدرسه، یه مهر محکم خورد وسط این ایده و من خواستم از تجربیاتم درباره ی چیزی بگم که شاید گفتن این چیزا به نظر یکم خطرناک بیاد، ولی چون فکر میکنم کار درستیه، کار درستو انجام میدم.


ادامه مطلب


به عنوان اولین نوشته ای که افتخارش رو دارم تا اون رو کنار متون دوست عزیزم و در مقابل چشمان شما قرار بدم دوست دارم تا هم شما بدانید من کی هستم و خب من هم لیاقت آشنایی با شما رو پیدا کنم.البته اگه تا پایان متن نظرمون عوض.نشد!!

ادامه مطلب


به نام خدا


اولین کلاس انشایی بود که میدیدم بچه های کلاس که توی بعضیاشون یه اپسیلونم احساس پیدا نمیشه دارن بی اختیار برای یه انشا دست میزنن. حتی اون کسایی که تا همین چند دقیقه پیش معلم و درس انشا رو مسخره میکردن. هیچوقت فکر نمیکردم کسی که توی یه جمع حتی 10% هم شهرت نداره، توی 10 دقیقه جمعو به کف زدن واداره کنه. ولی این کارا از بعضیا بعید نیست!


ادامه مطلب


به نام خدا

 

سلام!

 

حالتون چطوره. گقتم چند تا از موسیقی های بی کلامی رو که خیلی دوستشون دارمو براتون بزارم شاید شما هم دوستشون داشته باشین! ممکنه شنیده باشینشون چون معروفند. اما بهتون پیشنهاد میکنم همینطوری یه بار دیگه هم گوششون بدین. به نظرم ارزششو داره. توی ادامه ی مطلب هستن.

 

امیدوارم خوشتون بیاد :)

 

(جهت اطلاع بگم آهنگ ها به ترتیب مربوط به : آنشرلی، یورو 2012, فیلم فارست گامپ، دو تا مربوط به فیلم در میان ستارگان و آخریشون موسیقی متن فیلم فهرست شیندلر هستش.)

 

ادامه مطلب


به نام خدا


سلام!


نمیدونم چطور شد که یهو به دلم زد همینجوری یه مطلب بزارم. یه مطلبی که درباره ی هیچ موضوع خاصی نباشه. دقیقا مثل وبلاگم.  خب نوشتن یه مطلب همینجوری شاید همیجوری نشه و نیاز به فکر کردن داشته باشه. ولی بازم گفتم شاید اگه همینجوری پیش برم و فکر نکم، منطق حرفام بیاد پایین و شاید با پایین اومدن منطق یکم به احساس نزدیک تر شم و با نزدیک تر شدن به احساسم، این چیزی که همینجوری به دلم زده همینجوری هم از دلم بیاد بیرون و متن همینجوریم جورواجوریشو از دست نده!


ادامه مطلب


ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟
یا گرفته‌است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سینه نفس
نفسم را بر می‌گرداند

ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه می‌انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید.

چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می‌ریزد
ارغوان
این چه رازی‌ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند

ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من.


استاد هوشنگ ابتهاج


به نام خدا


سلام


دارم به اون نقطه ی خالی توی عنوان نگا میکنم و با خودم فکر میکنم جاش میتونم چی بزارم. آره خب بدیهتا عدده :) . ولی چه عددی!!! چقد زود گذشت. هنوز یه سال پیشو یام میاد که میگفتن وارد 1397 شدیم و من فکر میکردم چقد زود گذشت! و سال بعد هم دارم به همین فکر میکنم. میدونی عمر آدم اینقد سریعه که تا بخوای فک کنی چقد زود گذشت، زود میگذره. و اینطوری داری کل زمان حالتو توی گذشت زندگی میکنی و زمان آیندتو توی حالت! هنوز اون عدد رو مخمه ! ینی واقعا 8 شد؟! سال 1390  رو یادم میاد هنوز. چقد برام باحال بود که دو رقم توی سال تغییر ایجاد شد! و حالا که دارم فکر میکنم، 2 سال دیگه باید جا خالیم رو .1 اینجوری بدم :)


ادامه مطلب


م2

به نام خدا

در راستای نزدیک شدن به مرحله 2 خواستم چن تا لینک بزارم که توش میتونین پاسخ ها و همچنین سوالای مرحله 2 ی سال های گذشته ی ی کامپیوتر  رو داشته باشین که مقدار خوبی پاسخ سوالات و مقدار خیلی خوبتر خود سوالات رو میتونید توی لینکای زیر ببینید.

لینکای زیر :D  :

سوالای المپیاد توی وبلاگ خودم ;)


سوالای مرحله 2 توی المپیادیا


سوالای مرحله 2 توی المپیادیا (PDF اشون)


پاسخ ها و سوالات مرحله توی سایت کاهو


ضمنن اشاره کنم سایت المپیادیا و سایت کاهو مل خود کمیتس.

توی تلگرام کمیته هم فک کنم چیزای خوبی پیدا شه : https://t.me/iranoi

همین :)))))))))))))))))))))

ادامه مطلب


انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!


مستي به وقت نيمه شب


درست در تکاپو براي يافتني اوجي دردناک براي اين سري که گرماي پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه اي که انتظارش را نداريد با ترس سقوط آشنا کند.


ادامه مطلب


م2

به نام خدا

در راستای نزدیک شدن به مرحله 2 خواستم چن تا لینک بزارم که توش میتونین پاسخ ها و همچنین سوالای مرحله 2 ی سال های گذشته ی ی کامپیوتر  رو داشته باشین که مقدار خوبی پاسخ سوالات و مقدار خیلی خوبتر خود سوالات رو میتونید توی لینکای زیر ببینید.

لینکای زیر :D  :

سوالای المپیاد توی وبلاگ خودم ;)


سوالای مرحله 2 توی المپیادیا


سوالای مرحله 2 توی المپیادیا (PDF اشون)


پاسخ ها و سوالات مرحله توی سایت کاهو


ضمنن اشاره کنم سایت المپیادیا و سایت کاهو مل خود کمیتس.

توی تلگرام کمیته هم فک کنم چیزای خوبی پیدا شه : https://t.me/iranoi

همین :)))))))))))))))))))))




مدت زمان: 4 دقیقه 27 ثانیه 

http://ahghaznavi.blog.ir/page/MyFavoriteMusic

:)

 

اینم موسیقی بی کلام shape of my haert که خییییلی دوستش دارم! گوش بدید حتما حتما! (اگه گوش نکردید قبلا)

 

 

 

 

 


میریم که کم کم شروع کنیم! این یکی دیگه پاک نمیشه!

 

خواستم شروع کنم همراه با زندگی. چیزی که پاک نمیشه. چیزی که شکی تو وجودش نداریم ولی خبری از وجودیتش موجود نیست. خبری هم نیست. دارم زندگی میکنم!

 

سعی میکنم توی وبلاگ هر وقت فیلم قشنگی دیدم یا آهنگ قشنگی شنیدم کتابی قشنگی خوندم، جمله ی قشنگی شنیدم بزارم. (همه ی اینا صرفا از نظر خودمه! تضمینی روی این نیست شما ازشون خوشتون بیاد :) )

 

 در عین حال چیزی به ذهنم رسید جالب بود (از نظر خودم) یا جالب نبود (بازم از نظر خودم) و خلاصه هر چیزی که دوست داشتم (خودم دوست داشتم ) بفرستم که شاید شما هم دوست داشته باشید!

 

باشد که رستگار شویم.

 

پ.ن: به دو بند اول تفکر کنید خیلی مهمن.

 

سلام یادم رفت :)


آیا میدونستی که دنیا ایتقد کوچیکه که وقتی به عقبت نگاه میکنی ی قسمتی از آیندتو میبینی

 

آیا میدونستی که اگه دلتو به دریا بزنی چیزی نمیگذره که دلت غرق میشه و توی اعماق دریا تبدیل به سنگ میشه

 

آیا میدونستی که اگه دل کسی بشکنه باید یدور گرمش کنی که دوباره به هم بچسبه و این گرما باید از توی کوره ی دلت بیرون بیاد، این ینی دل تو هم باید به یه چیزی گرم باشه

 

ادامه مطلب


گاهی وقتا باید فقط خندید. جاهایی که خندیدن شاید سخت ترین کار ممکن باشه. جاهایی که داری میبینی مردم چه شکلی ان. جاهایی که میبینی مردم دارن تو انجام دادن "خوبی های بدیهی" کوتاهی میکنن و به "بدی های بدیهی" می پردازن. من چیزی ندارم بگم دربرابر این حماقت :) شایدم داشته باشم! که البته توی ادامی مطلب هستش!

 

ادامه مطلب


میریم که کم کم شروع کنیم! این یکی دیگه پاک نمیشه!

 

خواستم شروع کنم همراه با زندگی. چیزی که پاک نمیشه. چیزی که شکی تو وجودش نداریم ولی خبری از وجودیتش موجود نیست. خبری هم نیست. دارم زندگی میکنم!

 

سعی میکنم توی وبلاگ هر وقت فیلم قشنگی دیدم یا آهنگ قشنگی شنیدم کتابی قشنگی خوندم، جمله ی قشنگی شنیدم بزارم. (همه ی اینا صرفا از نظر خودمه! تضمینی روی این نیست شما ازشون خوشتون بیاد :) )

 

 در عین حال چیزی به ذهنم رسید جالب بود (از نظر خودم) یا جالب نبود (بازم از نظر خودم) و خلاصه هر چیزی که دوست داشتم (خودم دوست داشتم ) بفرستم که شاید شما هم دوست داشته باشید!

 

باشد که رستگار شویم.

 

پ.ن: به دو بند اول تفکر کنید خیلی مهمن.

 

سلام یادم رفت :)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها